درود برشما
اول از همه بیایید حتی در ذهن خود او را به نام "معتاد "یاد نکنید. این واژه به هیچ وجه جالب نیست.او شاید کمی بیمار باشد . اینکه چه موادی مصرف می کند هم مهم است .شاید به واقع او همان شخصیت قبل را داشته باشد . آیا بیمارانی که طبق تجویز دارو های اعصاب و یا ضد افسردگی مصرف می کنند و شاید هیچ کس هم نداند و در صورت آگاهی باز هم او رابه عنوان فردی بیمارنمیشناسند.
اعتیاد یا بیماری ؟؟
در مورد افراد معتاد قبل از هر کاری اول فکر کنید و خودتون و جای او بگذارید.با خودتون صادق باشید واقعا اگر شما به جای او بودید چه برخوردی با اطرافیان داشتید و همچنین انتظار چه برخوردهایی را از اطرافیانتان داشتید ؟؟؟؟؟ آیا شما هم اینگونه می اندیشید که یک فرد زمانی که معتاد شد دیگر آدم سابق نیست ؟ و یا دیگر روی حرفها و در کل روی اوو شخصیت او حساب باز نمی کنید؟ چرا اینگونه به او می نگرید ؟!؟ چرا آه میکشید چرا گریه میکنید ؟چرا گمان می کنید که او را از دست داده اید "؟و چه دلیلی دارد که میپندارید او تمام شده است ؟ آیا به واقع او بیمار است یا شما ؟ او دچار اوهام و توهم است یا شما ؟؟؟!
اگر با من هم اینگونه برخورد می شد بیمار میشدم و دیوانه .چرا که هرگز باور نمی کردم که اطرافیان و نزدیکانم به یکباره دیوانه شده باشند ..پس به خودم میقبولاندم که من دیوانه شدم ومن توهم زده ام که اینان را اینگونه (مبحوت ووحشت زده و بیگانه) انگارم
به ادامه مطلب توجه کنید
:: موضوعات مرتبط:
روان بی درمان ,
,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0