با معتاد چگونه رفتاری باید داشت؟


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان من شاعر نیستم و آدرس monazabel.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 6924
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 13
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 13
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 13
:: بازدید ماه : 15
:: بازدید سال : 169
:: بازدید کلی : 6924

RSS

Powered By
loxblog.Com

با معتاد چگونه رفتاری باید داشت؟
11 تير 1390 ساعت 20:25 | بازدید : 167 | نوشته ‌شده به دست Ema Ahoora | ( نظرات )

درود برشما

اول از همه بیایید حتی در ذهن خود او را به نام "معتاد "یاد نکنید. این واژه به هیچ وجه جالب نیست.او شاید کمی بیمار باشد . اینکه چه موادی مصرف می کند هم مهم است .شاید به واقع او همان شخصیت قبل را داشته باشد . آیا بیمارانی که طبق تجویز دارو های اعصاب و یا ضد افسردگی مصرف می کنند و شاید هیچ کس هم نداند و در صورت آگاهی باز هم او رابه عنوان  فردی بیمارنمیشناسند.

اعتیاد یا بیماری ؟؟

 در مورد افراد معتاد قبل از هر کاری اول فکر کنید و خودتون و جای او بگذارید.با خودتون صادق باشید واقعا اگر شما به جای او بودید چه برخوردی با اطرافیان داشتید و همچنین انتظار چه برخوردهایی را از اطرافیانتان داشتید ؟؟؟؟؟  آیا شما هم اینگونه می اندیشید که یک فرد زمانی که معتاد شد دیگر آدم سابق نیست ؟ و یا دیگر روی حرفها و در کل روی اوو شخصیت او  حساب باز نمی کنید؟ چرا اینگونه به او می نگرید ؟!؟ چرا آه میکشید چرا گریه میکنید ؟چرا گمان می کنید که او را از دست داده اید "؟و چه دلیلی دارد که میپندارید او تمام شده است ؟ آیا به واقع او بیمار است یا شما ؟ او دچار اوهام و توهم است  یا شما  ؟؟؟! 

  اگر با من هم اینگونه برخورد می شد بیمار میشدم و دیوانه .چرا که هرگز باور نمی کردم که اطرافیان و نزدیکانم به یکباره دیوانه شده باشند ..پس به خودم میقبولاندم که من دیوانه شدم ومن توهم زده ام که اینان را اینگونه (مبحوت ووحشت زده و بیگانه) انگارم

 به ادامه مطلب توجه کنید





:: موضوعات مرتبط: روان بی درمان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: